سلام می دونستید که الان که شما این را می خونید یعنی این که با من هم فرکانسید در اصل اگر در یک شهر زندگی می کنید یعنی این که با افراد آن شهر هم فرکانسید و این دنیا از بی نهایت تا فرکانس ساخته شده که الان شما تو یکی از ان ها هستید و اگر با گروه دوستاتون لفت دادین یعنی فرکانستون با آن افراد فرق پیدا کرده و ممکنه بالا تر بشه یا پایین تر پس الان کسایی که وبلاگ دارن با هم هم فرکانس هستن پس مواظب باشید که با چه کسانی هم فرکانس میشید و اگه از فرکانستون راضی نبودید از افراد کنارتون جدا بشین ....
امید وارم که من حقیر توانسته باشم به شما کمکی کرده باشم
راستی اگه انتقادی دارید بگویید ...
چقد نرفتیم، نخندیدیم، خوش نگذروندیم. چقدر ندیدیم و دلمون تنگ شد. چقد بغل نکردیم، نبوسیدیم و نبودیم که خیلی چیزارو بگیم.
چقد بهای سنگین دادیم از عُمرمون واسه اینهمه حسرت...
Parsa
سلام خیلی وقت بود که من فرکانسم با شما تقییر کرده بود :/
اما الان اومدممم :))
سلاااام :)))
من الان کامنت ها را تایید زدم ببخشید :/
چند تا آهنگ خوب معرفی کنید :))
. این داستان از جایی شروع میشود که در یکی از جنایت های اداره ی پلیس شواهدی با مرگ پدرش پیدا کرد .
_ وودز برو به صحنه ی جرم
.باشه چشم .[1]
کارن به سمت صحنه جرم می رود و شواهد و مدرک هایی را با خود به آزمایشگاه خود در اداره پلیس برد و نتایج آزمایش ها این شد که در آن منطقه تغییرات آب و هوایی ناگهانی آتش سوزی و خاموشی ناگهانی آن و جنازهای که اثرات سوختگی شدید ، گلوله و خیسی بود.اسم اون شخص جک دوو بود.دقیقا شبیه قتل پدرش بود.برای کاون این شواهد جالب شد و بدون اینکه به کسی بگوید خودش این پرونده را دنبال کرد و تلاش کرد شواهد بیشتری میان این پرونده و پرونده ی پدرش پیدا کند.
#این_داستان_کاملا_دست_نویس_است_و_کپی_آن_بدون_ذکر_منبع_پیگرد قانونی_دارد
تا کامنت داده نشه نوشته ی بعدی نمیاد :/
موقدمه:سر نخ های مهم
تازه دنیا را دیده بود که فهمید هدف چیست فهمید بزرگترین غم دنیا را دارد ، فهمید باید خودش را قوی کند و هیچ کسی را به جز خودش ندارد. او قبل از اینکه به دنیا بیاید پدرش را از دست داده بود و مادرش نیز او را ول کرده بود و او با برادرش در پرورشگاه زندگی میکرد در آنجا هدفی که داشت این بود که قاتل پدرش را پیدا کند و درباره مادرش تحقیق کند. او در سنی که میخواست رشته ای را انتخاب کند رشته ی جرم شناسی را انتخاب کرد و در کالج درسش را ادامه داد و با نمرات عالی فارغ التحصیل شد در یکی از ادارههای پلیس شروع به کار کرد و تا الان خرج خودش و برادر معتادش را می داد. این داستان از جایی شروع میشود که.....
بقیه در بخش بعد
#این_داستان_کاملا_دست_نویس_است_و_کپی_آن_بدون_ذکر_منبع_پیگرد قانونی_دارد
نظر و کامنت فراموش نشود :))
روز دختر مبارک :)
خواهرمو برمش براش یه شیک کریدم با یه آیسپکم برای خودم و بهش یه گردنبند دادم فک کنم خوشش اومد چون اول اسمش روش بود خلاصه یه روز دیگم گزشت :)
روز دختر به همه مبارک :)))
سلام
خوبی؟
امروز داشتم درس می خوندم که معلمم زنگ زد گفت : چرا امتحانت را ندادی َِ:() ؟!!
گفتممم مگه شنبه امتحان نداشتیمممم ؟ :/
گفت نه عزیزم دیروز بوده D:/
انگار می خواست بگه خودت خری :/
گفتم من که توی برنامم نوشته که یکم ...... :/
گفت این که مال مصتمر بود ............ :/
گفتم پس چرا زیرش نوشته بودیم پایانی ...... :/
گفت ببینم ...
براش دادم ...
میگه آره ولی تخصیر تو هست که چک نمی کنی گروه را ...... :/
بهش میگم استاد شما اشباه کردی تخصیر منه ..... :/
میگه آره نمرت بیا مدرسه امتحان بده همین الان ....
گفتم باشه ..
میگه ولی اگه حتی امتحان را 20 بدی هم نمرت از 15 شروع میشه ...
گفتم ........
جرعت نکردم بش چیزی بگم ... :/
ولی رفتم امتحانم را دادم 20 هم شدم ولی نمی دونم برام چند رد می کنه ..... :/
بد بختیای ما ......
:(
بچها امتحاناتم شروع شدههههه 😓😢😭😭😭😐
متاسفانه دیگه نمی تونم فعالیت کنم .......😓😢😭😭😭😐
بعد امتحانات میاااام .....
ولی کامنت ها را جواب می دم ....
و .....
بای بای تا 19 خرداد ....
/:() =+=(
:((((((
هورااا هوراااااا
بچه ها کیا سپاهانین ؟؟؟؟
4 1 فقط نیمه ی اول ........
.........
💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛
هورااااا
بچه هااا امرووز روز جهانیی پسرهههههه
تکرار می کنم جهانیییی نه ایران .....
هوراا هورا 😜😜
به همه ی پسرا تبریک عرض می کنم ......
دیش دیری دی دین .....
# حمایت از نهمی ها و دوازدهمی ها 😅😳😐😂 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اشک های جینی در موقعی که هری را بی جان روی دست های ظالم ترین و خون خوار ترین جادوگر اصیل زاده دید که بیان گر احساس زیاد جینی یا همان عشق که نقطه ی ضعف ولدرموت یا علت شکستش را نشان می داد بود ... اشک مرگ عشق یا حتی خشم در جینی می شد دید پسر برگزیده ی دوم یا همان پسر بی اررزه ی که هیچ جادویی بلد نبود ولی پسر برگزیده بود شمشیر گریفیندور را از کلاه مدرسه بیرون می کشد و به ماری را که پاره ی روح تنها بازمانده ی اسلایترین که به خون خوار ترین جادوگر معروف است حمله می کند و مار را با تنها چیرزی که می توانست او را بکشد حمله می کند و او را می نابود می کند باعث باقی ماندن تنها یک قسمت از هفت قسمت ولدرموت می شود و هری که از برزخ به این دنیا میاد و بعد از چهار بار که از حمله ی ورد آداورا کاداورا ی ولدرموت که پیروز بیرون میاد و آتش امیدی را در دل دنیا روشن می کند و با ولدرموت خشمگین که نمی دانست ابر چوب دستی مال صاحبش یا هری است می جنگد و پیروز می شود جنگ گیریفیندور یا اسلایترین با پیروزی شجاعان تمام می شود...... باز هم می گم هری صاحب نیرویی به نام عشق به مردم یا به عزیزانش بود که او در جنگ با کسی که هیچ کس نمی توانست با او بجنگد پیروز شد .... صاحب عشقی که از تمام دوستانش مادرش پدرش و بزرگ ترین افراد در کتاب هری پاتر به نام سروس اسنیپ و دانبلدور بود و او با این ها بود که پیروز شد و به زندگی برگشد ....... پاتر هد ها نظر بدن ...
سلام بر همگی من وارد سال 1400 که شدم برنامه ی درسی جدیدی دادم
و بنابر این فعلا می خواهم از وبلاگم برم نویسنده های دیگه می تونن که نوشته بدن اما من دیگه نیستم ....
خدانگهدار از همگی امید وارم بازم بتونم بیام بلاگفا
| ||
تازه فهمیدم که بازیهای کودکی حکمتی داشت!🔅 زوووو: تمرین روزهای نفس گیر زندگی. آلاکلنگ: دیدن بالا و پایین دنیا. سرسره: تمرین سخت بالا رفتن و راحت پایین اومدن. هفت سنگ: تمرین نشانه گرفتن به هدف. وسطی: تمرین همیشه در وسط میدان بودن. گل یا پوچ: دقت در انتخاب. خاله بازی: آیین مهمانداری. آسیا بچرخ: حمایت از همدیگه و متحد شدن. یه قل دو قل: مشکلات اگه مانند سنگ، سخت باشه، يكی يكی از پس همشون برمیاییم. لی لی: تمرین تعادل در زندگی. یاد قیل و قال کودکی به خیر... اون روزا یاد گرفتن زندگی چه ساده بود... ⌞🥂💛⌝ —❥ |
______________________________________________________________________________________________
بســــــــــــــــــــــــیار زیـــــبا بـــود
عیـد همـ مبارکـــ همه باشـــه جـــون دلـ هـا
بهار اول فروردین شروع نمیشه!
بهار وقت خریدن تقویم سال جدید،
از رویش اولین برگها،
از جوانه زدن اولین شکوفهها شروع نمیشه.
بهار یه جایی توی ذهن ما آدمهاست.
بهار دقیقا وقتی شروع میشه که
آدم دنبال نقطهای برای تغییر میگرده.
لحظهای که فکر میکنه از اول دوباره درس میخونم،
ورزش رو شروع میکنم،
دنبال اون کاری که دوست دارم میرم،
به پدر و مادرم بیشتر توجه میکنم،
یه دوست مهربون پیدا میکنم،
اصلا عاشق میشم!
به خاطر همین،
بعضیا در سال چند بهار دارند،
بعضیا هر چند سال یک بهار دارند،
و نهایتا بعضیا هم که اصلا هیچوقت بهار رو نمیبینن،
اونقدر که به خودشون و سبک زندگی یکنواختشون مطمئنن.
بهار همین لحظه هست.
همین لحظه که آدم میفهمه زندگیش یه چیزی کم داره،
یه چیزی رو باید اضافه کنه،
یه چیزی رو باید جابجا کنه،
یه چیزی رو باید جلوی دست بذاره و بیشتر مراقبش باشه،
یه چیزی رو باید برای ابد حذف کنه،
بهار امروزه،
بهار همین لحظه هست...
نوروووووزززز همگییییی مبارکککککککک
من اومدم این را بگم و برگردم سر تعطیلاتم
باااایییی
امروز يه جا خوندم:
"یه روز انقد منطقی میشيم که قبول میکنيم
بعضیا مال ما نیستن و نخواهند بود و بقیه
عمرمونو خوشبخت زندگی می کنيم..."
تلخه ها،
سخته پذيرفتنش اما خب....
رؤیاهای خودتان را بسازید در غیر این صورت فرد دیگری شما را برای ساختن رؤیایش به کار خواهد گرفت.
اجازه ندهید مشکلاتتان شما را هل بدهند، بگذارید رویاهایتان شما را هدایت کنند.
اگر از وضعیت چیزها راضی نیستی، آنها را تغییر بده. تو یک درخت نیستی!
موفقیت عبارت است از رفتن از شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق
هميشه لبخند نشانه خوشحالی نيست،
جایِ ميخ های كنده شده روی ديوار را
با تابلوهای زيبا می پوشانند
بهقولچارلیچاپلین:
شایدزندگیاون جشنینباشهکهتوآرزوشومیکردی
ولیحالا کهبهشدعوتشدی
تامیتونیزیبابرقص🧡✨: )
📚🖇 فراموش نکن
ما نميتونيم آينده رو انتخاب کنيم
اما ميتونيم جاده اي رو پيدا کنيم
که آينده بهتري رقم بزنيم!
هيچگاه چيزي را خوب نمي فهمي، مگر اينكه بتواني آن را براي مادربزرگت شرح دهي!